نگاهی گذرا به سوره حمد (2)

تهیه کننده : احمدرضا داودی
منبع : راسخون

ميان همه مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مى‏كنند، يعنى آن كار را با آن شخصيت مورد نظر از آغاز ارتباط مى‏دهند. ولى آيا بهتر نيست كه براى پاينده بودن يك برنامه و جاويد ماندن يك تشكيلات، آن را به موجود پايدار و جاويدانى ارتباط دهيم كه فنا در ذات او راه ندارد، از ميان تمام موجودات آنكه ازلى و ابدى است تنها ذات پاك خداست و به همين دليل بايد همه چيز و هر كار را با نام او آغاز كرد و از او استمداد نمود لذا در نخستين آيه قرآن مى‏گوئيم: «بنام خداوند بخشنده بخشايشگر».
در حديث معروفى از پيامبر « درود خدا بر او باد»مى‏خوانيم: كلّ امر ذى بال لم يذكر فيه اسم اللّه فهو ابتر: «هر كار مهمى كه بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است».و نيز امام باقر عليه السّلام مى‏فرمايد: «سزاوار است هنگامى كه كارى را شروع مى‏كنيم، چه بزرگ باشد چه كوچك، بسم اللّه بگوئيم تا پر بركت و ميمون باشد».
چون پايدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است كه با خدا دارد به همين مناسبت خداوند به پيامبر دستور مى‏دهد كه در آغاز شروع تبليغ اسلام اين وظيفه خطير را با نام خدا شروع كند: بخوان به اسم پروردگارت (سوره علق آيه 1)، و مى‏بينيم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجيب هنگام سوار شدن بر كشتى براى پيروزى بر مشكلات به ياران خود دستور مى‏دهد كه در هنگام حركت و در موقع توقف كشتى «به نام خدا» بگويند. (سوره هود آيه 41 و 48).
و آنها نيز اين سفر را سر انجام با موفقيت و پيروزى پشت سر گذاشتند.
سليمان در نامه‏اى كه به ملكه سبا مى‏نويسد سر آغاز آن را «به نام خدا» قرار مى‏دهد (سوره نحل آيه 30).
به هر جهت می توان اینچنین نتیجه گرفت که آغاز نمودن اعمال و گفتار با نام خدا ادب است و عمل را خدايى و نيك فرجام مى‏كند.
خداى تعالى كلام خود را به نام خود كه عزيزترين نام است آغاز كرده، تا آنچه كه در كلامش هست مارك او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نيز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب كند، و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت نموده، آن را با نام وى آغاز نموده، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد، و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد.
شاید شما بپرسيد كه دليل قرآنى اين معنا چيست؟ در پاسخ مى‏گوئيم دليل آن اين است كه خداى تعالى در چند جا از كلام خود بيان فرموده: كه آنچه براى رضاى او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود باطل و بى اثر خواهد بود، و نيز فرموده: بزودى بيك يك اعمالى كه بندگانش انجام داده مى‏پردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام نداده‏اند نابود و هباء منثورا مى‏كند، و آنچه به غير اين منظور انجام داده‏اند، حبط و بى اثر و باطل مى‏كند، و نيز فرموده: هيچ چيزى جز وجه كريم او بقاء ندارد، در نتيجه هر چه به احترام او و وجه كريمش و به خاطر رضاى او انجام شود، و به نام او درست شود باقى مى‏ماند، چون خود او باقى و فنا ناپذير است، و هر امرى از امور از بقاء، آن مقدار نصيب دارد، كه خدا از آن امر نصيب داشته باشد.

پی نوشت ها :

1- احمد علی بابایی، برگزيده تفسير نمونه، تهران،دارالکتب السلامیه ،1382،ج‏1، ص، 26.